گزارش روز سوم و چهارم
دیروز نشد درمورد روزی که گذراندم بنویسم. دخترم خیلی لجبازی کرد و خیی سر و صدا میکرد و به هیج یک از تذکرهای من گوش نمیداد. اما من امتحانم را خوب پس دادم. روز عالــــــــــــــــــــــــی بود.
امروز روز چهارم است و باز هم روز پرکاری دارم چون می خواهم برای خریدهای سال نو بروم با دخترم بیرون و همیشه موقع بیرون رفتن شدت عصبانیت و لجبازی دخترک بیشتر است. پس این هم یکی از لحظات حساس است که باید خودم را کنترل کنم. یادم باشد قرار است امروز روز خوبی را بگذرانم و از خودم شرمنده نشوم. مثل هر روز هدفم را مرور میکنم: میخواهم آدم آرامی باشم و هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند این آرامش را بر هم بزند.
برای تغییر دادن خوی عصبانی به خوی آرام تنها آرامش داشتن و توکل به خداوند راه گشاست. برای تغییر شکل دادن سنگی سخت نمی شود با شمشیر فولادی روی آن کوبید چرا که خرد می شود. باید از چشمه آموخت که نرم و آرام سنگ را نوازش میکند و فرم سنگ سخت را تغییر میدهد.
جملهای که امروز تکرار میکنم:
من آرامم پس زندگی زیباست با آرامشم بهترینها را به دخترم هدیه میکنم.